فیلم کپی برابر اصل، بیانهای ست کمدی تراژیک در درک تناقض زندگی. کیارستمی با روایت برداشتهای شخصیتهای داستان
از آنچه که تجربه میکنند در نهایت راه رهایی را و راه زیستن را در خود بودن میداند.
در بیشتر صحنههایی که شخصیتهای فیلم در بارهی موضوعی نظر میدهند آنچه در قاب دوربین است شخصی ست که
درباره آن موضوع صحبت میکند نه خود موضوع و ما فقط صدا و تصویر او را میبینیم، این است واقعیت.
جهان آن است که تو میگویی، بگو و تجربه کن.
“اصلاً بهت بگم یه نوع رواندرمانیِ یجوری. آبروی خودت ببر! آبرو… آبرو…! تو نمیدونی بیآبرویی چه آبرویی تو این عصر…!
به قول حافظ؛
در نظربازیِ ما بیخبران حیرانند
من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند”
هیچ وقت ما به واقعیت نخواهیم رسید. ما به آگاهی از واقعیت خواهیم رسید. وقتی به آگاهی از واقعیت خواهیم رسید که
تناقضهای واقعیت را ببینیم و به آگاهی که آز آنِ خود من است از این تناقضها برسیم، آنگاه میبینم که من به آگاهی از
واقعیت رسیدهایم.
دیدن، تجربه کردن و باز دیدن و آگاه شدن و باز تجربه کردن این چرخهای ست بیانتها در آگاهی از تراژدی کمدی زندگی.
” واقعیتی که به اعتبار شما واقعیت است. ”
راه رهایی و زیست از نظر عباس کیارستمی چیست؟ خود بودن، نترسیدن و خود را تجربه کردن ایستادن و واقعیت و اصل بودن
خود را فریاد زدن.