درباره سریال ۱۸۸۳

725

سریال ۱۸۸۳ داستان گروهی از مهاجران اولیه به آمریکا را روایت می کند که در پی رسیدن به سرزمین آرزو در کاروانی همراه هم

می شوند. مسیر دشوار است؛ از راهزنان تا عوامل طبیعی در کمین آنها هستند ، بر این سختی ها ناکارآمدی همراهان را هم

اضافه کنید.

شخصیت اصلی داستان دختری است که داستان را برای ما روایت می کند. در واقع ۱۸۸۳ روایت تجربه یک انسان است از

زندگی، از ترس ها و ناکامی ها و از بی باکی ها و در لحظه زندگی کردن او.

زندگی چیزی جز لحظه ی حال ندارد و وقتی که به پایان برسد تصویری ست یگانه از یک داستان یا شاید فریادی از تجربه.

سریال ۱۸۸۳ داستان یک زندگیِ به سوی مرگ است و بله همه ی زندگی همین است. “زندگی یعنی مرگی که انتظار می کشد”

جیمز وود زندگی را اینگونه تعریف کرده است.

تنها چیزی که زندگی را معنا می بخشد جان داشتن است و مرگ تمام کننده ی زندگی است. میان این دو لحظه ای است و تمام.

“تمام زندگی ما چیزی نیست جز جمله ای معترضه ، تحویل گرفتن جان و پس دادن آن جمله را کامل می کند.”

زندگی تجربه ای است میان آمدن جان و رفتن جان. نه از قبل از آمدن آگاهی داریم و نه از بعد از رفتن آنچه دیده ایم و تجربه

کرده ایم میان این دو لحظه است ،زندگی این است هر چه زیسته ایم این میان است .

شخصیت سریال ۱۸۸۳ به این خودآگاهی می رسد و هر لحظه برایش زندگی اینگونه است زندگی را نزیسته رها نمی کند.

“آنهایی که بیش از بقیه از مرگ می ترسند کسانی هستند که با حجم زیادی از زندگی نزیسته به مرگ نزدیک می شوند و بهتر

است از همه زندگی استفاده کنیم و برای مرگ چیزی جز تفاله باقی نگذاریم . هیچ چیز جز قلعه ای سوخته.” اروین یالوم در کتاب

مامان و معنی زندگی این مطلب را بیان کرده است.

زندگی سفری به سوی مرگ نیست زندگی لحظه ی خودآگاهانه ی زیستن است. یا آن طور که خیام می گوید :

“چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید/ خوش باش غم بوده و نابوده نخور”

یا آن طور که حافظ گفته :

” عشرت کنیم ورنه به حسرت کشندمان / روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم”

مقصد مرگ و نیستی نیست. زندگی لحظه ی اکنون خودآگاهانه زیستن است.

شخصیت سریال ۱۸۸۳ خود را اینگونه تجربه می کند رشد می کند و بی باکی را تجربه می کند.

سریال ۱۸۸۳ بسیار سریال با کیفیتی است از لحاظ شخصیت پردازی و درام و هم چنین تکنیک ساخت.

سریال ۱۸۸۳ سه مفهوم اصلی حول محور شخصیت اصلی پرورش میدهد : زندگی ، مرگ و تقابل این دو؛ جنگیدن برای زندگی و

مرگ و تجربه ی بهشت. شخصیت اصلی داستان با تجربه زندگی و زیستن آنچه که می خواهد به لمس زمان نزدیک می شود و

انگار بهشت را تجربه می کند همزمان زندگی را و همزمان مرگ را تجربه می کند. او با تجربه زمان حال لبه تاریکی زمان را حس

می کند و می بیند که چقدر مرگ نزدیک و همراه است. بی باکانه لحظه ی اکنون را تجربه می کند و باز بر زمان پیروز می شود

گویی مرگ به تماشای شعف و شادی او نشسته است.

سریال ۱۸۸۳ وسترن درام است. برخی منتقدین به آن لقب نئو وسترن داده اند. غرب وحشی فضای غالب این سریال است که به

صورتی درخشان در قالب یک درام شاهکار روایت شده است. بازی بازیگران فراتر از بازی های بهترین سریال ها است.

سریال ۱۸۸۳ در مورد گذشته خانواده داتن است که در سریال” یلو استون” داستانشان روایت شده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.