درباره فیلم ۱۲۷ ساعت

843

در روح انسان سرزمینی وجود دارد که فراتر از عقلانی است، فراتر از کلمات حتی برای توصیف آن. این سرزمین کشف نمی شود

مگر با تجربه.

فیلم ۱۲۷ساعت ، تجربه ای ست واقعی در کشف این سرزمین ناشناخته. فیلم ۱۲۷ساعت بر اساس تجربه ی واقعی آرون

رالستون کوهنوردی که تنها در بین صخره ها گیر افتاد.

۱۲۷ساعت فیلمی ست شاهکار در تایید این مطلب که انسان چیزی نیست جز احساس و تخیل.

جیمز فرانکو با بازی درخشان در نقش اصلی فیلم آن چنان ایفای نقش میکند که تماشای فیلم را به تماشای یک فیلم مستند

نزدیک می کند.

اما انچه از نظر من این فیلم را متفاوت می کند تاکید فیلم بر نقش تخیل و احساس در نحوه برخورد با مشکل اصلی بازیگر فیلم

است .

دنی بویل کارگردان فیلم ۱۲۷ساعت روایتگر نبرد شخصیت فیلم است در غلبه بر خود. او با نمایش جلوه های مختلف هیجانی در

لحظات مختلف فیلم تلاش می کند با صدای بلند فریاد بزند که آنچه آرون رالستون را نجات داد تخیل و احساس بود.

احساس این نیمه ی دو گانه ی قدرتمند عیقل و احساس، در این فیلم یگانه ی میدان است. عقل از فرط خاموشی در نبرد بازیگر

فیلم وجود ندارد.

فیلم ۱۲۷ساعت ثابت می کند که دوگانه ی عقل و احساس افسانه ی تاریخی بیش نیست د رعمل هیچ تحلیل منطقی و عقلانی

نمی تواند جیمز فرانکو را نجات دهد بلکه این تخیل و احساس شخصیت فیلم است که در نهایت به او توان تصمیم گیری و اقدام

می دهد.

ما به این نیاز داریم در درون کثرت گرایی امکاناتی که مغزمان در اختیارمان قرار داده شیوه فکر کردنمان را انتخاب کنیم.

رویا پردازی و تخیل مانند احساس همیشه در هر لحظه ای در ما جاری است. هیچ قدرتمندی نمی تواند بساط تفتیش عقاید در

رویاپردازی پهن کند، دستش کوتاه است و ما قدرتمند مطلق دامن خیال هستیم.

باید از هر خیال
امیدی جست
هر امیدی،خیال بود نخست

نیما یوشیج

شخصیت فیلم ۱۲۷ ساعت در یک لحظه تخیل می کند که باران باریده است و فوران باران و آب او را نجات می دهد این صحنه

به قدری واقعی است که ببینده به انتظار تماشای رهایی شخصیت فیلم است.

ذهن انسان از نظر شناختی تفاوتی بین واقعیت و خیال قائل نیست هر آنچه که خیال می کنیم را واقعیت می پندارد و به ما

قدرت می دهد.

مانند نلسون ماندلا که سالها در زندان انفرادی بود اما همیشه احساس آزادی داشت حتی بیشتر از زندانبانش.

فیلم ۱۲۷ساعت فرا رفتن ازعقلانیت است در تایید اینکه انسان چیزی نیست جز احساس ، تخیل و شرایط محیطی.

تسلط بر احساس و هیجانات و کنترل آنهاست که می تواند تعیین کند که من چه آگاهی از خودم دارم.

نگاه من به خودم را شناختِ احساسات و هیجانات من تعریف می کنند، فیلم ۱۲۷ ساعت نشان می دهد شخصیت فیلم چگونه

با درک این موضوع و عملی کردن آن توانست بر شرایط محیطی پیروز شود، شرایطی که در آن هیچ تحلیل منطقی و عقلانی

پیروزی بر آن را ممکن نمی دانست.

فیلم ۱۲۷ ساعت را باید با این نگاه تماشا کرد که خودآگاهی نسبت به احساسات و هیجانات و تخیل می تواند در شرایط بحرانی

ما را پیروز کند. شرایطی که تحلیل منطقی و عقلی راه به جایی نمی برد.

این فیلم اهمیت خودآگاه بودن نسبت به احساس و یگانه بودن نقش تخیل را در ما یادآوری می کند، موضوعاتی که هر چند ما با

آن احاطه شده ایم اما نسبت به آن بی توجه هستیم.

فیلم ۱۲۷ ساعت نشانمان می دهد باید برای خودشناختن از دوگانه ی افسانه ای عقل و احساس فراتر رفت.

زنده بودن شرایطی است که ما در پهنه ی خودآگاهی نسبت به احساس و تخیل خود نفس می کشیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.