منو بغل کن جملهای ست در فیلم چوب نروژی ساختهشده بر اساس رمان چوب نروژی نوشتهی هاروکی موراکامی. فیلم را تماشا کنید دنیای مشترک درون انسانها را.
موراکامی در رمان چوب نروژی داستانی سرراست از ارتباطات انسانی میگوید.
داستانی ساده ، شفاف و پرتجربه.
دنیایی که فرانی و زوی و ناطور دشت سالینجر را به یادم آورد اما بهشدت انسانیتر.
جهان موراکامی جهانی دیدنی ست که برایمان زندگی را به نمایش میگذارد اگر ما شجاعتش را نداریم بیان کنیم موراکامی روایتی از زندگی را بیان میکند روایت موراکامی یا روایت بیرونی زندگی ما است یا روایت درونی زندگی ما.
وقتی سراسر تناقضات هستی در روابط انسانی خلاصه میشود احتمالاً فقط شجاعت راهحلش خواهد بود . راهحل که نه گذر کردن از تناقض.
شخصیتهای این داستان آنجا که به زندگی آری میگویند با زندگی همراه میشوند و بر زندگی پیروز میشوند.
آنجا که به زندگی نه میگویند زندگی بر آنها پیرو ز میشود.
اگر به زندگی نه بگویی زندگی تو را حذف خواهد کرد به دست خودت. هیچ راهحلی به این آسانی در هستی ارائه نشده است. اگر به زندگی نه بگویی زندگی را باید پس بدهی .
اما شگفت اینجاست که وقتی میخواهی زندگی را پس بازگردانی به زندگی، تلاش میکنی تا زندگی را تائید کنی. تناقض پشت تناقض پناه شده است.
شخصیتی از فیلم که میخواهد خودکشی کند ، افسرده است و ناامید اما تقاضایش این است:
لطفاً منو برای همیشه به یاد داشته باش
لطفاً به خاطر داشته باش که من وجود داشتم و اینجا کنار تو بودم . بهم قول میدی؟
اما مرگ واقعیت مسلم بود، واقعیتی جدی، و مهم نبود که چطور نگاهش کنی. من که در چنبرهی این تناقض خفقانآور گیرکرده بودم، مدام در دایرهای دور میزدم. حالا که به گذشته نگاه میکنم، میبینم چه روزهای عجیبی بود. در میانهی زندگی همهچیز دور مرگ میچرخید.
شخصیت اصلی فیلم که در نوسان اتفاقات اطرافش است همیشه در پی زندگی است. از این اتفاق به آن حادثه، به جستجوی زندگی.
با گذر فصلها من از مرگ دور میشم.
این جمله تمامی تجربهی اوست در آری گفتن به زندگی . زندگی کردن و تجربه کردن و دور شدن از مرگ.
شکافها و تجربهها ، خودکشیها و زندگی ، برای هرکسی تجربهی و دریافتی است.
تنهایی جایی ارتباط بدون چالش و شکاف شکل میگیرد که هر دو طرف رابطه زندگی را و تجربهی زندگی را با شفافیت و تناقض میپذیرند. در اینجاست که زندگی با تمام توانش در اختیار دو طرف رابطه است. زندگی دیگر تماشاچی ست و نه صحنهگردان.
آری گوی به زندگی میگوید:
من صدمه زیاد دیدم ، به من صدمه نزن فقط . من می خوام شاد باشم. منو بغل کن.