هفت عادت مردمان موثر استفان کاوی
کتاب هفت عادت مردمان مؤثر+ کتابی است یگانه زیرا این ویژگی را دارد که هم در مورد خودیاری و هم در مورد موفقیت مؤثر است. استفان کاوی +بر این نظر است که ساختنِ منش و کیفیت زندگی انسان بر پایه اصول و قوانینی جهانی و طبیعی قرار دارد و این اصول را بر پایه نظامهای طبیعی میداند، نظام طبیعی کشت و کار را در نظر بگیرد. هر آنچه کاشته شود برداشت میشود که در حیطهی رشد انسان به همراستایی باور و رفتار انسان تعبیر میشود. میبینیم که راه میانهای وجود ندارد.
نگرش مبتنی بر اصول استفان کاوی نگرشی است مبتنی بر منش. نگرشی از درون به بیرون. استفان کاوی با این دیدگاه هفت عادت مؤثر را بهعنوان یک پارادایمِ اصول محور مطرح میکند.
استفان کاوی فرایند رشد را فرایندی از درون به برون میداند. پایه پیروزی شخصی را سه عادت آزادی انتخاب، تصمیم و عمل میداند، که منجر به ایجاد پیروزی در حیطه عمومی با ایجاد این سه موضوع، احترام، درک، آفرینش میشود . استفان کاوی عادت هفتم را احیا و بازسازی خویشتن در حیطه شخصی و در حیطهی عمومی میداند.
سه عادت اول بر تسلط بر خویشتن تأکیددارند که فرایندی است از درون به بیرون. بهطور خلاصه میگوید متعهد شوید و به تعهدتان عمل کنید. این روند منجر به یکپارچگی و تمامیت خویشتن میشود.
عادتهای چهار، پنج و شش درباره کار تیمی و ارتباط مؤثر است که منجر به پیروزی عمومی میشود.
چهار ویژگی انسان برای تحول
۱-خودآگاهی: توانایی فکر کردن انسان در مورد تفکر خودش است. خودآگاهی رسیدن به این افق است که میتوانم بر اساس یک چشمانداز زندگی کنم. هر چه خودآگاهی رشد کند فضای فاصله میان عامل بودن و واکنش بیشتر میشود.به کنش نزدیک میشویم. رسیدن به این سطح هست که من محصول انتخابهایم هستم و نه محصول ژنهایم یا روابط کنونیام.
۲-قدرت تخیل: توانایی خلق آینده است. تخیل تواناییِ شناختیِ به تصور درآوردن واقعیتی دیگر در ذهن است؛ و چون میتوانیم خلق کنیم دیگر مجبور بهپیش بینی نیستیم.
۳-وجدان: احساس طبیعی درک درست و غلط است که یک حس اخلاقی است. بینش یا قضاوتی است که به درک درست و نادرست کمک میکند
۴-اراده مستقل و آزاد: توانایی انتخاب بین گزینههای گوناگون مستقل از قیدهای طبیعی، اجتماعی و یا الهی است.
تفاوت بین ارزشها و اصول:
ارزشها درونی و ذهنی اند، اما اصول بیرونی هستند و بر عملهای ما کنترل دارند. ارزشها ارتباطی مستقیم با آگاهی ما دارند و رفتار و گفتار ما را هدایت میکنند؛ اما اصول مستقل از ما هستند و بر نتایج رفتار ما حاکم هستند. اصول قطبنما هستند و ارزشها بهمنزله نقشه هستند.
قطبنما جهت و چشمانداز را فراهم میکند اما یک نقشه توضیحات را ارائه میدهد.
هفت عادت،هفت منش:
به نظر کاوی با رفتاری که در جهت مخالف اصول هستند از این اصول منحرف میشویم.این اصول همان هفت عادت مردمان موثر هستند.
عادت اول: مسئولیت فردی است اولین انحراف از اصول این است که آن را نپذیریم.
عادت دوم: داشتن چشمانداز در زندگی است و این به معنای هدفمند بودن و هدفمند عمل کردن است.
اگر اصل اول و دوم را عمل کنیم میباید اصل سوم را بپذیریم.
عادت سوم: انجام دادن و اولویت دادن به کارهای مهم اما غیر فوری است.
عادت چهارم : نفع دیگری را در نظر بگیریم. تفکر برنده برنده + داشته باشیم.
عادت پنجم : در جستجوی درک کردن دیگران باشیم و نه اینکه در پی آن باشیم که اول فهمیده شویم.
عادت ششم : بر مبنای ایجاد همافزای + است. همافزایی فارسیِ کلمه سینرژی است. تمام عادتهای دیگر رویهم قرار میگیرند تا نیروی جمعی ایجاد گردد .در همافزای نیروی جمعی هفت عادت از جمع تک تک نیروها بیشتر است و نتایجی عالی به وجود میآورند.
عادت هفتم: اصل تجدیدقواست. با این یادآوری که اغلب انسانها هزینه تجدیدقوای شخصی را نمیپذیرند.
انسان مؤثر این هفت اصل یا هفت منش را عادت خود کرده است؛ و عادت چیست؟ نقطه تلاقی دانش، مهارت و انگیزه است. دانش به معنای این است که چه باید کرد و چرا؟ دانش برداشت و نگرش نظری ما است. مهارت به معنای چگونگی انجام دادن آن دانش است و انگیزه، اشتیاق و میل به انجام دادن این مهارت است.
عادت با انجام آن سه بعد ایجاد میشود و وقتی عادت ایجاد شد، منش پدیدمی آید. عادتهای ما زمینهساز برتری و مؤثر بودن ما هستند و این نتیجه رشد تدریجی شخصیتمان در طول زمان است.
ثمرات هفت عادت مردمان مؤثر
مؤثر بودن ناشی از منش ما است و منشِ ما حاصل عادتهای ما. اگر مؤثر بودن محصول قواعد و تکنیکهای کنترل دیگران باشد ناپایدار خواهد بود. ما میتوانیم منش خود را معماری کنیم زیرا فقط حاصل وراثت، تربیت و شرایط نیستیم.
سقراط در پاسخ به این پرسش که چرا انسان کاری را برخلاف سود خود انجام میدهد؟ ناآگاهی را دلیل اصلی میداند اگر آگاهی میداشت تصمیم درست را انجام میداد. ارسطو این پدیده را آکراسیا مینامد. آکراسیا عبارت است از انجام کاری که میدانیم نادرست است. آکراسیا به وضعیتی گفته میشود که شما برخلاف منافع خود عمل میکنید. ارسطو میگوید آکراسیا ممکن است اما سقراط میگوید آکراسیا غیرممکن است. ارسطو اما نظر دیگری در پاسخ به این پرسش دارد. ازنظر ارسطو انسان بااینکه به سود و زیانِ تصمیم خودآگاهی دارد باز تصمیم نادرست میگیرد؛ نمونهی تجربهشدهاش سیگار کشیدن است. میبینیم حرف سقراط نقض شد. به نظر ارسطو آکراسیا ناشی از یک پدیده احساسی است و این به معنای آن است که تصمیم ما لزوماً از آگاهی ما پیروی نمیکند. ارسطو در پاسخ به آکراسیا، آکراتیکا به معنی «مسلط بودن بر خود» و «خویشتنداری» را مطرح میکند.
چهار ثمره هفت عادت مردمان مؤثر +
۱-خویشتنداری و تسلط بر خود این اولین ثمرهی هفت عادت است تسلط بر خویشتن، اعتمادبهنفس و احترام به خود. نتیجهی هفت عادت این است که ما بر اوضاع و شرایط تسلط داریم و تصمیمهایی که میگیریم ناشی از خویشتنداری و تسلط به خود است.
۲- ثمره دوم مؤثر بودن بر روابط انسان با دیگران است که ناشی از ثمرهی اول است وقتی به خود احترام میگذاریم و قدرت خود را از طریق تمرکز بر نقاط ضعف دیگران بنا نمیکنیم.
۳-سومین ثمره هفت عادت اینکه در انگیزه دادن به دیگران توانمند میشویم. وقتی هفت عادت در ما درونی و مؤثر شده باشد؛ برای دیگران نیز مؤثر هستیم.
۴-ثمره چهارم اینکه طبق عادت ششم و هفتم همیشه در حال نوسازی و بازسازی خویشتن هستیم. خلاقیت، شادی و هیجانِ پیوسته در حال یادگیری بودن هدف زندگی است.