عادت دوم: از افق دیدتان، از پایان آغاز کنید.

973

همه‌چیز از درون آغاز می‌شود. بر این اصل ما ابتدا هدف گذاری  و انتخاب می‌کنیم؛ سپس برای رسیدن تلاش و برنامه‌ریزی می‌کنیم. داشتن هدف داشتن رؤیا است. داشتن افق به ما راهمان را نشان می‌دهد.

 

عادتِ دوم هدف داشتن است. اینکه ما در ذهن خود بدانیم به کجا می‌خواهیم برسیم.

همیشه به افق خودمان دید داشته باشیم.

۱

داشتن هدف درواقع بستگی مستقیم به تخیل و رؤیاپردازی ما دارد. انسان با تخیل خویش متمایز می‌شود. به نظر انیشتین تخیل از علم بالاتر است. در تخیل ما هر آنچه بخواهیم از توانایی‌مان استفاده می‌کنیم.

تخیل کردن ما را به توانایی هامان پیوند می‌دهد. در تخیل ما از زمان و مکان رها می‌شویم و توانایی‌های خویش را بی‌واسطه لمس می‌کنیم.

به نظر استفان کاوی گوهر و هسته‌ی عادت دوم نوشتن شعار رسالت شخصی است. عادت دوم در واقع عادتِ راهبری خویش از طریق نوشتن شعار رسالت شخصی خویش است. راهبری خویش امری درونی است آفرینش خویش در درون است و مدیریت خویش آفرینش خویش در بیرون است.

به نظر پیتر دراکر: مدیریت یعنی درست انجام دادن امور، رهبری یعنی انجام دادن امورِ درست

۲

عادت دوم در پی به انجام رساندن امور درست از طریق روشن کردن مسیر برای رسیدن به شعار رسالت شخصی است.

رهبری خویش درواقع تعیین مسیر است.

مدیریت خویش درواقع اجرای درست مسیر و برنامه‌ای است که رهبر در اختیارش گذاشته است. رهبر دیدی جامع و کلی و افق نگر دارد.

پیش‌نیاز مدیریت خویشتن، راهبری خویش است؛ راهبری خویش بدون شناختن اصول و ارزش‌های خود شکل نخواهد گرفت.

مدیریت بدون راهبری نتیجه ی اثربخش نخواهد داشت.

 

عادت دوم بدون اعتقاد به عادت عامل بودن بی‌معناست.

اگر ما معتقد نباشیم که رهبر خویش هستیم چگونه می‌توانیم برای خود رسالت شخصی بنویسیم.

انسانی که به عامل بودن و انتخاب‌گر بودن خویش باور نداشته باشد، نقش قربانی به خود می‌گیرید و هیچ‌گاه نخواهد توانست هدف و برنامه‌ای برای خود داشته باشد.

انسان قربانی را اوضاع و شرایط هدایت می‌کنند و نه اصول و ارزش‌ها.

۳

انسان عامل چون مسئولانه انتخاب می‌کند دارای اعتماد به‌ نفس است.

خویشتن داری و احساس امنیت درونی از نتایج عامل بودن است.

افرادی که عامل نیستند منشأ احساس امنیت خود را در دیگران می‌جویند. این افراد از مورد مقایسه قرار گرفتن هراس دارند.

اما افراد عامل همیشه در جستجوی تقویت و اثربخشی توانایی فطری و قابلیت تولیدشان هستند.

آن‌ها برای تائید و رضایت دیگران کاری را انجام نمی‌دهند بلکه برای تعهد و پایبندی خود به اصول و ارزش‌هایشان فعالیت می‌کنند.

انسان عامل می‌داند کیست و به چه اصول و ارزش‌هایی باور دارد.

انسان عامل می‌داند چه چیزی را می‌خواهد به وجود بیاورد و در مسیر اجرای تعهداتش بر پایه کدام اصول و ارزش‌ها است.

۴

عادت دوم بیان کردن رسالت شخصی خود به خویش است. عادت دوم پاسخ به این پرسش است: به کجا می خواهم برسم؟ و پاسخ این پرسش بدون باور به عامل بودن ممکن نیست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.