نقد فیلم لاک پشت قرمز ، روایت بودن است و جستجو. دقیقا روایتی که قهرمان فیلم لاک پشت قرمز از حادثه دارد نبرد او را معنا دار می کند.
انیمیشن “لاکپشت قرمز” به نویسندگی و کارگردانی مایکل دودک دی ویت، بدون حتی یک خط دیالوگ و تنها با تکیه بر گرافیک دوبعدی ما را به سفری جستوجوگرانه در درون خود میبرد. باشخصیت فیلم هم ذات پنداری میکنیم، به یگانه بودن داستان خود میاندیشیم و به تلاشهای خود برای امید داشتن معنا میدهیم و به رهایی او امیدوار میشویم.
داستان انسانی تنها در جزیرهای دورافتاده، فقط بهواسطه یک حادثه، هم چون آفرینش حادثهی محض.
اینجاست که قهرمان داستان «ما» هستیم. قهرمان لاکپشت قرمز «من» هستم. تپش میگیریم وقتی شخصیت فیلم در زیر سنگها گرفتار میشود با شکستهای او نگران و ناامید و با امیدهایش امیدوار میشویم. شخصیت اصلی در «لاکپشت قرمز» در مسیر رهایی و رشد همیشه انتخابگر است، همین دیدگاه در سراسر فیلم نقش اصلی را دارد. امید و انتخاب. از این دیدگاه فیلم را میتوان روایتی از رشد فردی دانست.
رشدی بر اساس «سرمایههای روانشناختی». روایتی از تلاش ما در هنگامهی گذر از ناامیدی به امید از شکست به پیروزی و از پیروزی به شکست.
از دیدگاه روانشناسی مثبتگرا فیلم «لاکپشت قرمز» روایتی از بهکارگیری مؤلفههای «سرمایهی روانشناختی» است، از انسانی در حال رشد و یادگیری.
بهوقت حادثه ناگوار غرق در ناامیدی، تنها از افق سرمایهی روانی است که میتوان امید را یافت، به هدف فکر کرد و آن را انتخاب کرد و در جهت رسیدن به آن تلاش کرد. سرمایههای روانی حاصل رشد و یادگیری هستند و فقط در واقعیت نشانی میتوان از آن یافت.
سرمایهی روانشناختی دارای چهار مؤلفه است که توسطِ فرد لوتانز مطرحشده است که در تطبیق با رفتار و بینشِ شخصیت اصلی «لاکپشت قرمز» قرارداد،
این چهار مؤلفه اصلی عبارتاند از: ۱-خودکارآمدیself efficacy 2- تابآوری ۳- خوشبینی ۴- امیدواری.
لوتانز مطرح میکند که با تکیهبر سرمایههای روانشناختی خودکارآمدی، تابآوری، خوشبینی و امیدواری، میتوانیم ارزشهای سرمایه انسانی، دانش و مهارت و شبکه روابط انسان را ارتقا دهیم.
در تمام لحظات تماشای فیلم باتجربه این مؤلفهها همراه میشویم. در بیمناکترین لحظات، در ناگوارترین لحظات و متغیرترین شرایط باشخصیت اصلی فیلم همراه میشویم و از او یاد میگیریم که من میتوانم. تنها کافی ست هدف داشته باشم و به توانایی خودم ایمان داشته باشم و عامل باشم در هرلحظه در سطحی بالاتر از خودم قرار خواهم گرفت.
شرح چهار مؤلفه سرمایه ی روانشناختی
خودکارآمدی: باور فرد به توانمندیهایش برای رسیدن به هدف از راه ایجاد انگیزه در خود و انجام اقدامهای لازم برای رسیدن به هدف است. از آغاز داستان شخصیت فیلم به دنبال هدف اصلیاش رهایی از جزیره بر اساس توانمندیهای خودش عامل است و در این مسیر رو به رشد است.
تابآوری: فرد تاب آور در رویارویی با موقعیتهای دشوار زندگی دوباره به سطح معمولی عملکرد خود بازمیگردد و از طریق ارزشهای انسانی خود واقعیتهای زندگی را به سهولت میپذیرد، زندگی را بامعنا میداند و در سازگار کردن خود با تغییرات زندگی توانایی بالایی دارد.
فرد تابآوری صحنه را ترک نمیکند، بلکه آن را به چالش میکشد تا در آن فرصتهایی برای رشد خود و دیگران فراهم کند.
خوشبینی: مارتین سیلیگمن پدر روانشناسی مثبتگرا میگوید: شواهدی وجود دارد که خوشبینی، سیستم دفاعی و حفاظتی بدن را تقویت میکند. سیلیگمن خوشبینی را یک روش عادی برای توضیح شکستها به خودمان میداند.
فرد خوشبین شکست را به عوامل موقتی نسبت میدهد اما موفقیت و موقعیتهای مطلوب را به عوامل پایدار نسبت میدهد.
شخصیت اصلی فیلم با مواجهشدن با شرایط خود در جزیره آن را موقتی میبیند و شروع به پیروز شدن در شرایط جدید میکند. او به فرصتهایش با امید نگاه میکند.
او خوشبینی واقعبینانه دارد چراکه خوشبینی غیرواقعبینانه پیامدهای منفی خواهد داشت.
در خوشبینی واقعبینانه فردِ خوشبین به ارزیابی آنچه میتواند به دست آورد در برابر آنچه قادر به کسب آن نیست میپردازد و در این فرایند خودکارآمدیِ خود را ارتقا میبخشد. شخصیت اصلی فیلم همواره امکانات و تواناییهای خود را در تمام تلاشهایش برای رهایی میآزماید و از این تجربهها به شناخت از خود و محیطش میرسد.
امیدواری: اسنایدر امیدواری را حالت انگیزشیِ مثبتی از عامل بودن و برنامهریزی برای دستیابی به هدف میداند. هدف و برنامهریزی برای هدف ایجادکنندهی امید هستند. شخصیت فیلم «لاکپشت قرمز» برای رسیدن به هدف اصلیاش که رهایی از جزیره و شرایط آن است برنامهریزی میکند.
به هر میزان این چهار مؤلفه را بههمپیوستهتر انجام دهیم بیشترین رشد و آگاهی از «خود» را تجربه خواهیم کرد.
«لاکپشت قرمز» روایت این بههمپیوستگی و این تجربه است. روایت تنها بودن انسان و روایت رهایی او که جز از طریق آگاهی، تجربه و جستوجو نخواهد گذشت.