روانشناسی مثبت گرا چیست؟
“روانشناسان مثبت گرا بر شادکامی متمرکزند اما روانشناسان بالینی بر کاهش ناشاد بودن.”
این جمله خلاصهای از دیدگاه روانشناسی مثبت گرا نسبت به روانشناسی و انسان است.
مارتین سلیگمن که با بیشترین رأی در تاریخ انجمن روانشناسی آمریکا به ریاست آن برگزیده شده بود عمیقترین نقد را به مکتب رفتارگرایی وارد کرد. مارتین سلیگمن از استادان برجسته روانشناسی بالینی بود و در مکتب رفتارگرایی رشد کرده بود.
سلیگمن که قاعدهی شرطیسازی اسکینر را نقد میکند؛ میپرسد چگونه میشود با تفسیر یک شوک غیرقابلکنترل که سگ را دچار بیعملی میکند رفتار حیوان را تبیین کرد؟
نکته مهم این است که سلیگمن دقیقا با همان روش مکتب رفتار گرایی به نقد آن مکتب رفت و نظریه درماندگی آموخته شده را از درون ازمایشگاه استخراج کرد و نه اینکه همچون روانشناسان انسان گرا با نظریه پردازی صرف، این نکته ای است که پیوستگی علم را د ر غرب تایید میکند.
وقتی در هند فیلها را از کودکی با طنابی به درخت میبندند وقتی فیل بزرگی هم شد دیگر با همان بستن طناب قابلکنترل میشود. در حالی که فیل بایک حرکت کوچک می تواند طناب را پاره کند.
سلیگمن از این واقعیت، پدیدهی درماندگی آموختهشده را شناخت.
سگ وقتی در برابر شوک کاری نمیتواند انجام دهد، درماندگی به او آموخته میشود. همچنان که فیل از کودکی درماندگی آموختهشده را میآموزد.
خوش بینی آموختهشده چیست؟
سلیگمن که در پژوهشهایش به درماندگی آموخته شده رسیده بود؛ با تغییر دیدگاهی خلاقانه به خوش بینی آموخته شده رسید.
اگر ما میتوانیم درماندگی را بیاموزیم پس خوش بینی را نیز میتوانیم یاد بگیریم.
سلیگمن پیشگیری را هدف مهمتری از درمان میداند در نتیجه بیان میکند یادگیری خوش بینی آموختهشده بهعنوان راهکاری پیشگیرانه دنیا را مکانی شادمانهتر خواهد کرد.
سلیگمن با نقد رفتارگرایی و مطرح کردن ایدهی روانشناسی مثبت گرا، بنیانگذار دگردیسی بزرگ در روانشناسی کلاسیک است.
سلیگمن برای یادگیری مهارت خوش بینی پیشنهاد میکند مهارت زیر سؤال بردن را تمرین کنیم.
اگر از ویژگیهای فکر منفی خود ناراحت هستید؛ فردی دارای این ویژگیها را پیدا کنید و تلاش کنید اندیشههای او را تعدیل کنید.
اغلب انسانها در برابر اندیشههای منفی دیگران موفقتر از خودشان عمل میکنند.
تشخیص موقعیت خوش بینانه از موقعیت بدبینانه فقط با ارزیابی ممکن است.
پرسش اصلیترین ابزار این ارزیابی است. سلیگمن این پرسش را پیشنهاد میدهد اگر در این شرایط موفق نشوم چه میشود؟
سلیگمن روانشناسی مثبت گرا را بخشی از روانشناسی میداند که هدفش بهینه کردن انسانها است.
سلیگمن روانشناسی مثبت گرا شامل سه بخش می داند:
۱) تجربههای مثبت:
تجربههای مثبت در گذشته: خوب بودن و شادی
تجربههای مثبت در زمان حال: شادی، شور و حال و لذت عاطفی
تجربههای مثبت در زمان آینده: خوش بینی و امید
۲) ویژگیهای انسان مثبت: معنویت، نگران نبودن برای آینده، شغل، دانایی، کردارِ نیک، حس زیبایی
۳) ساختارهای مثبت گرا: خانوادهها، مدرسهها و جامعه
بدبین بودن فرد را در کار و زندگی دچار تحمل سختیهایی میکند.
اما روانشناسی مثبت گرا مزایای سبک اندیشیدنِ خوش بینانه را مطرح میکند.
روانشناسی در رابطه با غم، اضطراب و افسردگی تلاش زیادی کرده بود.
اما هر آنچه مربوط به شادی بود را به مراکز تفریحی واگذار کرده بود؛ اما این هدف را روانشناسی مثبت گرا به عهده گرفته است.
“روانشناسی مثبت گرا تلاش میکند تا به جای روش رهایی از بیچارگی و درماندگی، روش یافتن بهترینها در اندیشه و کردار را به ما بیاموزد.”