یادکرد عاشق وطن، دکتر مسعود حیدری

1,907

پرفسور مسعود حیدری؛ پدر مذاکره ایران درگذشت.

 

سالها پیش من مدیریت پروژه ای را قبول کردم که به نظر از اندازه ی من بزرگتر بود.

کارفرمای پروژه با حقوق کمی که من بر حسب بی تجربگی و به طمع گرفتن پروژه درخواست کرده بودم موافقت کرد و با

چاشنی اعتمادی که به من داشتند کار را شروع کردم.

تصور کنید حقوق مثلا ۴واحدی را من به یک واحد تنزل داده بودم و سرخوش از این که مدیر فلان پروژه هستم خوشحال و شادان

بودم. اما غافل از اینکه با این کار فقط به سود کارفرما کار کرده ام و تقریبا آینده ی شغلی خودم را از لحاظ برندشخصی هم

خدشه دار کرده بودم.

مدتی به همین منوال پیش رفت. تصور کنید من یک آدم اخلاقی و متعهد به قرار نه می توانستم زیر قرار بزنم و نه می توانستم

از رویای این پروژه دست بکشم.

حدود یک سالی با این وضعیت کار را انجام دادم تا این که به خود آمدم که چه نشستی راه چاره بیاب.

آشنایی من با محمدرضا شعبانعلی با یک سرچ گوگل بود . عنوان پایان نامه من مرکز رشد فردی بود و با جستجوی گوگل رسیدم

به وبلاگ محمدرضا شعابنعلی با عنوان مرکز توسعه فردی، که کشف سرخوشانه ای بود. خوشحال از این که با چه آدم درجه

یکی هم نظر شدم.

بنابراین آشنایی من محمدرضا شعبانعلی از راهی غیر از تخصص ایشان یعنی مذاکره بود تا اینکه من در آخرین سمینار محدرضا

شعبانعلی(پیام ها در مذاکره) شرکت کردم و همزمان با مسئله حقوق خودم نیز درگیر بودم که چطور این مسئله را حل کنم.

در این سمینار محمد رضا شعبانعلی در انتهای مراسم از دکتر مسعود حیدری تقدیر کردند.

و از تمبری که خود راسا پیگیر ثبت و چاپ آن بودند رونمایی کردند و به ایشان تقدیم کردند.

از آن مراسم من خضوع محمدرضا شعبانعلی یادم مانده است و از ذوقش برای این کار و اینکه می گفت خودم با موتور دنبال

تمام کارهای این تمبر بوده ام.

یاد دیگری هم که برای همیشه در جان من ماند صحبت های مرحوم دکتر حیدری بود که در مورد ایران گفتند. مرحوم دکتر حیدری چنان در مورد

عشق به وطن و ایران صحبت کردند که من فقط در کلام و عمل دکتر مصدق سراغ داشتم. آن صحبتهای کوتاه چنان عظمتی از

ایران برای من ساختند که هنوز در دلم زنده است.

القصه من بعد از سمینار با خود گفتم که مسئله من در مورد حقوقم مسئله ی مذاکره است و شروع کردم به جستجو و البته از

متمم یاد گرفتم و انجام دادم و با یک مذاکره، حقوق یک واحدی را چهار برابر کردم.

یاد بعضی نفرات روشنم میدارد نام بعضی نفرات جراتم می بخشد…..

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.